☂ کلبه ی خیال من☂

خوش اومدید...

نگران من نباش

میدانم داشتنت تاوانی خواهد داشت به بزرگی تمام درد های عاشقانه ام

اما تو ارزشش را داری

میخواهم حتی برای یک لحظه تو را داشته باشم و یک عمر در غم نداشتنت بسوزم...

تو...ارزشش را داری!

اس ام اس

تاريخ دو شنبه 3 شهريور 1393برچسب:,سـاعت 18:46 نويسنده yasi| |

خـــــدایــــــــا !!!

دست هـایـم را زده ام زیــر چـانه.......

مات و مبـهـوت نگاهت میکنم......

طـلبکار نیستم.........

فقط مشـتاقم بدانـم......

ته قصه ات چه میکنـی با مـن؟؟؟؟؟؟؟؟

 

تاريخ شنبه 28 تير 1393برچسب:,سـاعت 23:43 نويسنده yasi| |

وقتی یه زن بهت گیر میده

ازت جواب میخواد

حسودیش گرفته

خوشحال باش...!!!

چون عاشقته

داره واسه داشتنت می جنگه

اما وای از روزی که ساکت بشه

اوج گیر دادنش بشه یه کلمه:

"هرجور راحتی..."

یعنی دل کنده...

یعنی احساس خطر...!!

تاريخ شنبه 28 تير 1393برچسب:,سـاعت 23:35 نويسنده yasi| |

قـــــ ـ ـ ـ ــــــــهرم...



با این دنـ ـ ـ ـــیای حسود که...



مرا انــــــــکار می کند از تو...

تاريخ یک شنبه 11 خرداد 1393برچسب:,سـاعت 21:3 نويسنده yasi| |

تـو هــیچ نقـطه ضـعفی نداشتی !!!!!!!

ولـی مـن داشتم!!!!

مـن عـاشـقت بودم ...
 
باید عـاشق باشی تا بـفهمی : 

نـگاه سـرد یـعنی چـه ؟!

دسـت سـرد یـعنی چـه ... ؟
 
حـرف سـرد یـعنی چـه ؟!

در مـقابل دوستـت دارم گـفتنت ؛ سـکوت سـرد یـعنـی چـه ؟!

بایـد عاشـق بـاشی تـا بـفهمی گـرمای حـرف و نــگاه و دسـتت ،

وقـتی به سـرمای او بـرخورد مـیکند ؛ 

چـگونه روزگــارت بـخـار مـیشود . 

تاريخ شنبه 3 خرداد 1393برچسب:,سـاعت 22:29 نويسنده yasi| |

حماقــ ــ ـ ــ ـ ــ ــــت يعنى:
.
.
.
.
.
اون واسه هميشـ ــــ ـــ ـــ ـــــه رفت و من هنــ ــ ـ ــ ــ ـــوز دوســــ ــ ــ ـــ ــش دارم...

تاريخ چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393برچسب:,سـاعت 10:56 نويسنده yasi| |

گـــاهـی از  فـکــر کـــردن  به تــــو فــــرار مـی کنــم

 

 مثــل رد کردن آهنـگی  که  خـیـلـی دوسـتــش  دارم ...

عکس های گریه دار و غمگین عاشقانه

 

تاريخ جمعه 19 ارديبهشت 1393برچسب:,سـاعت 13:43 نويسنده yasi| |

من که ریاضیاتم خوب بود پس چرا

 

سالهاست دارم حساب میکنم چگونه

 

من بعلاوه ی تو ، شد فقط من ؟؟؟؟

تاريخ جمعه 19 ارديبهشت 1393برچسب:,سـاعت 13:42 نويسنده yasi| |

از خودم دور میشوم



تا به تو نزدیکتر باشم



این روزها . . .



"خیال"

 

تنها راه با تو بودن است !

تاريخ جمعه 19 ارديبهشت 1393برچسب:,سـاعت 13:31 نويسنده yasi| |

میترسم اگر یک شب هم راضی شدی به خوابـ ـ ـم بیایی...

 

من به یادت بـ ـ ـ ـیدار نشسته باشم...

  

آنقـــــــ ــدر

بــــــــه مــ ـــ ــ ــردم ایــــــن زمــ ــــ ـــ ـانه

بــــ ــی اعتـــمـــــــادم

که میترســــــــ ـم هـــــرگــــــاه

ازشـ ــــــ ــــ ـــادی

به هوابـپــــرم

زمیـــ ــــ ــن رازیرپـــــــاهایــــــــم بکشَــــــند.!!!

تاريخ یک شنبه 7 مهر 1392برچسب:,سـاعت 17:18 نويسنده yasi| |

این روزهـــا

بــیشتر از هرزمانـــــــــی

دوست دارم خودم باشم !!

دیگر نه حرص بدسـ ـ ـت آوردن را دارم

و نه هراس از دسـ ـ ـت دادن را .......

هرکس مرا میخواهد بخاطر خودم بخواهد

دلم هوای خـ ـ ـودم را کرده است .....

همین...

تاريخ جمعه 5 مهر 1392برچسب:,سـاعت 16:18 نويسنده yasi| |

تا زمانی که خواسته ای از کسی نداری . . . خواستنی هستی . . .
اینجا آدمها انقدر شاعرانه دروغ میگویند

و انقدر در دروغهایشان شاعر میشوند که نمیدانم در این سرزمین . . . 
با این همه فریب  . . .چگونه ست که دلم هنوز خواب باران را دوست دارد . . .!

 

عکس های خفن

دارم از تو حرف میزنم . . .اما روحت هم از نوشته هایم خبر ندارد . . .
ایرادی ندارد . . .یاد تو به نوشته هایم رنـ ـ ـگ میدهد . . .!
شاید دیگری بخواند و آرام گیرد ذهن پریشانش . . . 

 

تاريخ جمعه 5 مهر 1392برچسب:,سـاعت 16:13 نويسنده yasi| |

نمیدانستم دلتنگی دل نـ ـ ـازکم میکند . . .آنقدر که به هر بهانه ی کوچکی

چانه ام بلرزد و چشمهایم پر . . .
نمیدانستم نبودنت کودکم میکند . .

آنقدر که ساعتها گوشه  ای بشینم و با همه قهر که چرا نیستی . . .چـ ـ ـرا . . .؟؟

تاريخ جمعه 5 مهر 1392برچسب:,سـاعت 16:11 نويسنده yasi| |

یـه چیـزی که هیـچ وقـت فکـرشُ نمـیکـردم


کـه به ایـن زودی بهـش بـرسـم


این بود که تـو این سـن بشینـمُ گـاهـی ناخودآگـاه


نفسهـای عمیـق از تــ ـ ـه دل بکشـم...


واسـه کشیـدنـشون حـالا زود بود ...!!!! خـــــیـ ــ ـلی زود!!! 

15

تاريخ جمعه 5 مهر 1392برچسب:,سـاعت 16:10 نويسنده yasi| |

بدترین شکل دلتنگی برای کسی این است که

در کنـ ـ ـارش باشی و بدانی هرگز به او نـ ـ ـخواهی رسید ...!

.............................................

 

ساده نیست گذشتـ ـ ـن از کسی که گذشـ ـ ـته ات را ساخته . . .!

.............................................

انصاف نیست دنیا انقدر کوچک باشد که ادم های تـ ـ ـکراری را روزی هزار بار ببینی

و انقدر بزرگ باشد که کسـ ـ ـی را که دلـ ـ ـت میخواهدحتی یک بار هم نبینی....!

.............................................

گاهی بعضی حرف ها ریتـ ـ ـم ندارند ، آهنـ ـ ـگ ندارند … اما خوب که گوش کنی درد دارند...

عکس دختر تنها

 
تاريخ جمعه 5 مهر 1392برچسب:,سـاعت 16:5 نويسنده yasi| |

تو چه میفهمی از روزگارم ...؟


از دلتنگی ام ؟


گاهی به خدا التماس می کنم 


خوابت را ببینم ... میفهمی؟


فقط خوابت را ...!!!

تاريخ شنبه 30 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 12:54 نويسنده yasi| |

علت بی خوابیم را چگونه بگویم؟؟؟؟؟

وقتی از سقف اتاقم

دلتنگـ ـ ـ ـیت

چکه میکند  !

تاريخ شنبه 30 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 12:30 نويسنده yasi| |

مرا با خیالـ ـ ـ ـت تنها نگذار

   

اصلا به تو نرفته است...

 

مهـ ـ ـ ربان نیست !!!

 

آزارم میدهد....

تاريخ شنبه 30 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 12:27 نويسنده yasi| |

شاید بعضی ها فکر کنن خیلی مغـ ـ ـرورم 


خیلی بدجنسم .. بی عاطـ ـ ـفه هستم .. 


خیلی تحویل نمیگیرم .. 


اما اینو میگم که بدونن 


من یه روز همه مهربونیم 


همه صـ ـ ـداقتم 


تمام احساسم رو 


پایه یه چوب خشک که فکر میکردم روزی درخـ ـ ـت من میشه ریختم .. 


من دیگه خالی از احساسم خالی از محبت

 

تاريخ دو شنبه 25 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 16:13 نويسنده yasi| |

نـہ از اومـدטּ کسـے ذوق زده میشم ،

نہ کسے از ڪنآرمـ بره حوصلـہ دارمــ نآزشو بـخـرمــ ڪہ بـرگرده ...

مـטּ آدمــ بے احسآسے نیستمـ !

مـטּ بے معرفـتــ و نآمرد نیستمــ ...

فقط خستہ امــ ...

از همـہ چے !

چون یہ زمآنے ڪسآیے وارد زنـدگیم شـدטּ

ڪـہ یہ سرے بـآورامو از بیـטּ بـردטּ ...

تاريخ دو شنبه 25 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 16:12 نويسنده yasi| |

میگویم سـ ـ ـلام، 
هیچکس جوابم را نمیدهد... 
پس میگویم خدانـ ـ ـگهدار ...
شاید از سر اتفاق، یک نفر دست هایش تکان بخورد ...

 

خدایا .... خیلی ها دلمو شکـ ـ ـ ـستن ؛ دیگه تحمل ندارم !

شب بیا باهم بریم سراغشون .... من نشونت میدم ؛ تو ببخشـ ـ ـشون ... !!

 
 
تاريخ دو شنبه 25 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 16:6 نويسنده yasi| |

کسی که همیشه سعی میکنه بقیه رو شاد کنه


بیشتر از همه تنهاست،


اون رو تنها نذارید. بهتون نیاز داره ولی


هیچ وقت به شما نمیگه که بهتون نیاز داره...!!

تاريخ دو شنبه 25 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 16:2 نويسنده yasi| |

 

پچ پچ دوسـ ـ ـتت دارم های تودرگوش او

به گوشم میرسد!

بازیچه ام یابازیـ ـ ـچه ام  فرض کرده ای؟!

 ..........................................

هیچ چیزبیشتروبدترازاین...

مغزاستخوان آدمونمی سوزونه که...

اطرافیانت بهت بگن:

اگه دوست داشت نمـ ـ ـیرفت...

 

 ..........................................

چه “شـ ـ ـوری” میزند دلم وقتی…

در چشم دیگران

آنقدر “شیـ ـ ـرین” میشوی !

...........................................

 

 

دلت که تنگ یک نـ ـ ـفر باشد;

 

خود خدا هم که بیاید تا خوش بگذرد

 

و  لحظه ای فراموش کنی فایده ای ندارد...

 

تو دلـت تنـ ـ ـگ است!

 

دلت برای همان یک نـ ـ ـفر تنگ است...

 

تا نیاید ;

 

تا نباشد ;

 

 هیچ چیز درست نمـ ـ ـیشود...

persian chat rooms

 

تاريخ یک شنبه 24 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 21:42 نويسنده yasi| |

کاش میفهمیدی قهرمیکنم

 تادستم رامحکمتربگیری

 وبلند بگویی :بـ ـ ـمان....... !

نه اینکه

شانه بالابیندازی و آرام بگویی:

هرطـ ـ ـورراحـ ـ ـتی............... !

تاريخ یک شنبه 24 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 21:35 نويسنده yasi| |

من از این همه درد،

گریـ ـ ـه ام میگیرد

من از این همه بغض

در هم میشـ ـ ـ ـکنم،

فـ ـ ـرو میـ ـ ـریزم،

و  تـ ـ ـمام میشوم!...

این است قصـ ـ ـه ی من،

که به سـ ـ ـر رسید!

به همین سادگی...

 
تاريخ یک شنبه 24 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 21:16 نويسنده yasi| |

خواب و بیداری؟...

من خواب هستم یا بیدار؟؟؟

خودم هم نمیدانم!...

از این بـ ــ ـلا تکلیفی بـ ـ ـرزخ مانند...

چشمانم پر از اشک میشوند!...

باران می بارد...

و من دیگر گریه نمیکنم...

آری...

دل من گرفته بود...

"آسـ ـ ـمان"به جایم گریه کرد!

 
تاريخ یک شنبه 24 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 21:10 نويسنده yasi| |

همه میپرسند:

دلت برایش تنگ شده؟؟؟

بی تفاوت و با خونسردی پاسخ میدهم:

نـ ـ ـ ـه!

مگر دلش برایم تنگ می شود که دلم برایش تنگ شود؟

نمیدانی و نمیدانند در دلم چه میگذرد...

خودم را گول میزنم تا نبودت حل شود....

اما نـ ـ ـه!...

من دروغگو نیستم،

دلم برایش تنـ ـ ـگ شده.....

تاريخ یک شنبه 24 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 21:6 نويسنده yasi| |

همین دو روز پیش بود...
قدم زنان از کنار خاطراتم با "تـ ـ ـ ـو
گذشتم!
از خوشحالی های بی پایان!
از لبخندی بی دلیل!
از گیسوانی که دور دستهایت می پیچیدیشان!
من را ببین، چه دل خوشی دارم...
خیلی وقت است نگاهم نکرده ای!
بعد از این همه حـ ـ ـ ـرف و خاطـ ـ ـ ـ ـرات،
آهای غریبه هنوز هم مرا به یاد داری؟
نـ ـ ـ ـ ـ ـه...
چه خیال خامی!
 
تاريخ یک شنبه 24 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 20:59 نويسنده yasi| |

روح بی دقت و
حواس پرت مـــ ـ ـ ـ ـن!
هنوز هم در خیالت
سیـــ ـ ـ ـ ـر میکند
خیلی فراموش کار است
یادش رفته که حتی خیالت 
هم دیگر سراغم را نمیگیــ ـ ـ ـ رد...

تاريخ یک شنبه 24 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 20:56 نويسنده yasi| |

"من" بگویم یا "تو"؟؟؟

میشود "من" بگویم؟...

اگر بگویم قول میدهی تا آخرش را گوش کنــــــی؟؟؟

بگویم از روزها خوب با هم بودنمان...

بگویم از دستهای من و بازوان تو...

بگویم از اشکهایی که بعد از تو،

یکبار هم بالشتم را ترک نکردند...

بگویم از  باران...

از "من"...

از "تو"...

از "ما"...

دلت به حالم سوخت،

نه؟؟؟

"تو" بگو...اه!

هیچ یادم نبود.."خیـ ـ ـ ـال" که از خودش اختیار حرف زدن ندارد...

خسته شدم!...

باز هم "من" باید بگویم!!!!

تاريخ یک شنبه 24 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 20:55 نويسنده yasi| |

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام 


فقط کمی 

تـ ـ ـو را کم اورده ام 

یادت هست؟ میگفتم در سرودن تو ناتوانم؟ واژه کم می اورم برای گفتن دوستت دارمها؟ 

حالا تـــمــــ ـ ـ ـ ـام واژه ها در گلویم صف کشیده اند 

با این همه واژه چه کنم؟ 

تکلیف اینهمه حرف نگفته چه می شود؟ 

باید حرفهایم را مچاله کنم و بر گرده باد بیاندازم 

باید خوب باشم 

من خوبـ ـ ـم ....من آرامـ ـ ـم......من قول داده ام 

فقط کمی 

بی حوصله ام 

آسـ ـ ـمان روی سرم سنگینی میکند 

روزهایم کش امده 

هر چه خودم را به کوچه بی خیالی میزنم 

باز سر از کوچه دلتنـ ـ ـگی در میاورم 

تاريخ چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:,سـاعت 19:28 نويسنده yasi| |

موهایم را آنقدر کوتاه میکنم تا خاطره ی انگشتانت را از یاد ببرند

...دیری نمیپاید...خاطراتت دوباره میـ ـ ـرویند...

.............................. 

طفلک  عشـ ـ ـق ....

چقدر زجر میکشداز این

شیرین وفرهاد های   قلابـ ـ ـی...

.................................
 

 

 

تاريخ چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:,سـاعت 19:14 نويسنده yasi| |

منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم 

در چشمـ ـ ـانت خیره شوم 

دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم منتظر لحظه ای هستم 

که در کنارت بنشینم سر رو شـ ـ ـونه هایت بگذارم.... 

از عشق تو.....از داشتن تو... 

اشک شوق ریزم منتظر لحظه ی مقدس که تو را در 

آغوش بگیرم بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم 

وبا تمام وجود قلبـ ـ ـ ـم وعشـ ـ ـ ـقم را به تو هدیه کنم 

آری من تورا دوست دارم 

وعاشقانه تو را می ستایم 
دوستت دارم عشق من 

تاريخ دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:,سـاعت 18:44 نويسنده yasi| |

من مانده ام و یک برگه سفید!!!


یک دنیا حرف نا گفتنی!!!


و یک بغل تنـ ـ ـهایی و دلتنـ ـ ـگی...


درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود!!!


در این سکوت بغض آلود


قطره کوچکی هوس سرسره بازی می کند!


و برگ سفیدم

عاشقانه قطره را به  آغـ ـ ـوش می کشد!


عشق تو نوشتنی نیست...


در برگه ام , کنار آن قطره


یک  قـ ـ ـلب کوچـ ـ ـک می کشم !


و , وقت تمام است!!!


 برگه ها بالا...

تاريخ دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:,سـاعت 18:26 نويسنده yasi| |

نمي دانم پس از مرگم چه خواهد شد.

نمي خواهم بدانم كوزه گر از خاك اندامم چه خواهد ساخت!

ولي بسيار مشتاقم كه از خاك گلويم سوتكي سازد ،

گلويم سوتكي باشد

به دست كودكي گستاخ و بازي گوش و اويك ريز و پي در پي

دم گرم نفس را بر گلويم سخت بفشارد

و خواب زندگان را اشفته تر سازد ،

بدين سان بشكند در من سكوت مرگبارم را ...

دکترشریعتی

تاريخ دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:,سـاعت 18:19 نويسنده yasi| |

 
 
خیلی ها مترسک را دوست ندارند چون پرنده ها را می ترسونه
اما من دوسش دارم
چون تنـ ـ ـهایی رو درک می کنه!
تاريخ دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:,سـاعت 18:16 نويسنده yasi| |

گاهــی باید نباشـ ـ ـی ... تا بفهمــی نبودنت واسه کی مهمه ...

؟! اونوقته که میفهمی بایــد همیشه با کی باشـ ـ ـی ....

 

دلم تنگ شده

براي وقتي كه مي گفتي :دلم واست تنگ شده

دلم تنگه..

براي بودنـ ـ ـت

شايدم لبخند خودم

دلم براي همه چيز تنگ شده جز

نبـ ـ ـودنت !

 

دلم تنگ است برای کسی که نمی داند...

نمی داند که بی او به دشت جنون می رود دلم...

می دانم که اگر نزدیکش شوم، دور خواهد شد....

پس بگذار که نداند بی او تنهایم...

دور میمانم که نزدیک بماند...

مجنـ ـ ـون هميشه مرد نيست
 
گاهي مجنون دختركي تنهاست
 
كه زماني ليـ ـ ـلي كسي بود… 

 

 

 

 

 

تاريخ دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:,سـاعت 18:5 نويسنده yasi| |

هَـمیشه بـآید کَسـی باشد

کـــہ مــَعنی سـ ـ ـه نقطه‌هاے انتهاے جمله‌هایَتـــ را بفهمد

هَـمیشه بـآید کسـی باشد

تا بُغـ ـ ـض‌هایتــ را قبل از لرزیدن چانه ات بفهمد

بـآید کسی باشد

کـــہ وقتی صدایَتـ ـ ـ لرزید بفهمد

کـــہ اگر سکوتـ ـ ــ کردے، بفهمد…

کسی بـآشد

کـــہ اگر بهانه‌گیـر شدے بفهمد

کسی بـآشد

کـــہ اگر سردرد را بهـآنه آوردے برای رفتـن و نبودن

بفهمد به توجّـ ـ ـهش احتیآج داری

بفهمد کـــہ درد دارے

کـــہ زندگی درد دارد

بفهمد کـــہ دلت برای چیزهاے کوچکش تنگــ شده استــ

بفهمد کـــہ دِلتــ براے قَدمــ زدن زیرِ باران تنگــ شده استــ

همیشه باید کسی باشد

همیـ ـ ـشه.... 

 

تاريخ دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:,سـاعت 18:0 نويسنده yasi| |

امشب بازهم پستچی پیرمحله نیامد،یاباید خـ ـ ـانه راعوض کنم یا پستـ ـ ـچی را

توکه هنوز برایم نامه میفرستی مگرنه....؟


نایت اسکین

حسادت نکن  این ک بعد از تو بغل کرده ام ... زانـ ـ ـوی غم است

نایت اسکین

تفاوت همه مااین است:

تو به یاد نـ ـ ـمی اوری 

 من ازیاد نـ ـ ـمیبرم

 


 

تاريخ شنبه 5 مرداد 1392برچسب:,سـاعت 23:8 نويسنده yasi| |

بعضی وقتا به بعضیاباید گفت:خب...بازی خنـ ـ ـده داری بود...!حالا دیگه اززندگیم برو بیرون

 

تاريخ شنبه 29 تير 1392برچسب:,سـاعت 14:20 نويسنده yasi| |

MiSs-A